عمر برف است و آفتاب تموز ( تابستان )
اندکی ماند و خواجه غره هنوز ...
----------
برف نو! برف نو!
سلام، سلام
بنشین، خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام
-------
در این روزهای برفی آیا برای گنجشکان دانه ای ریخته ای؟
----------
در برف، سپیدی پیداست. آیا تن به آن میدهی؟
بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند.
(ارد بزرگ)
-----------
رفاقت مثل آدم برفی میمونه، درست کردنش راحته اما نگه داشتنش سخته!
----
دست بر شانه هایم میزنی تا تنهایی ام را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی
دنبال من می گردی و حاصل ندارد !
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد !
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد !
--------------------------
دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده …
-------------------
باران یا برف … چه فرقی میکند ؟
تو که باشی ، هوا که هیچ ؛ زندگی خوب است …
---------------------------
::
دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …